و عشق هدیه ایست آسمانی...
و من چه عاجزانه افق های طلایی نگاهت را با هزار تمنا جستجو می کنم
و قصه تنهایی را در دل آسمان خاکستری نگاهت در میان می گذارم
نسیم اشکی که در نگاهت موج می زد، بارانی از عشق بود برای باغ رویاهایم ، و دلم چه بی قرار
برای نگاه عاشقت می تپد.
در دل شبهای تاریک وجودم به جستجوی روشنایی شمع وجودت می گردم .
به آفتاب گردانی می مانم که هر صبح به امید آفتاب وجود تو سر از خواب بر می دارد . و خوب می دانم
بی تو گلبرگ های نازک وجودم را باد سرد خزان در هم فرو می ریزد و جوانه های ناشکفته امیدم به دور از تو می خشکد...
:: بازدید از این مطلب : 977
|
امتیاز مطلب : 97
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27